جدول جو
جدول جو

معنی هفت پاره - جستجوی لغت در جدول جو

هفت پاره
دارای هفت جزو هفت قطعه. یا هفت پاره لعل. گردن بندی که هفت قطعه لعل است: (این سخن گفت (کنیزک بهرام) وعقدبازگشا پیش او (سرهنگ مامور قتل کنیزک) هفت پاره لعل نهاد) (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دارای هفت پایه ورکن. یا تخت (سریر) هفت پایه. تخت پادشاهی که دارای هفت پایه است: (بهرام) کمرهفت چشمه را بربست برسرتخت هفت پایه نشست) (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت دانه
تصویر هفت دانه
آش عاشور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هفت طارم
تصویر هفت طارم
هفت آسمان، هفت طبق، هفت گردون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت سیاره
تصویر هفت سیاره
هفتان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت دانه
تصویر هفت دانه
آش عاشورا که آنرا ازگندم ونخودوباقلا وعدس ومانندآن پزند
فرهنگ لغت هوشیار
هفت عدد خمره محتوی مسکوکات. توضیح این ترکی بدرداستانهابسیار مستعمل است. مثلا گویند: (هفت خمره زر پیداشد)، خمره های بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که دارای هفت حجره یاطبقه باشد، یا هفت خانه چشم. هفت پردهءچشم: (بیاکه پرده گلریز هفت خانه چشم کشیده ایم بتحریرکارگاه خیال) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت پرده
تصویر هفت پرده
هفت پرده چشم: (ای دردو ثاق وهفت پرده برتودوعروس جلوه کرده) (تحفه العراقین) (اشک حرم نشین نهانخانه مرا زان سوی هفت پرده ببازارمیکشی) (حافظ) توضیح بعقیده قدماچشم ازهفت پرده یاطبقه مرکب است: ملتحمه که از همه بیرون ومماس باهواست، قرنیه
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که هفت ماه ازعمرش گذشته باشد، یا هفت ماهه بودن (زاییده شدن)، بسیارعجول بودن بسیارشتاب داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت ماهه
تصویر هفت ماهه
((هَ هِ))
آن چه که هفت ماه از عمرش گذشته باشد، بودن (زاییدن) بسیار عجول شدن، بسیار شتاب داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لت پاره
تصویر لت پاره
قراضه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هفت کار
تصویر هفت کار
چیزی که در آن هفت رنگ به کار رفته باشد، برای مثال باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار / بر چمن گسترده فرشی از پرند هفت کار (ابن یمین - ۵۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت راه
تصویر هفت راه
هفت پرده چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت کار
تصویر هفت کار
چیزی که دارای هفت رنگ باشد: (بازفراش چمن یعنی نسیم نوبهار برچمن گستردفرشی ازپردهفت کار) (این یمین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت پدر
تصویر هفت پدر
((~. پِ دَ))
کنایه از هفت سیاره
فرهنگ فارسی معین